امیرحسین ثابتی: 1. تاكيدات مکرر رهبر معظم انقلاب طي سالهاي اخير پيرامون آسيب شناسي پيشرفت كشور نشان مي دهد آنچه مورد نظر معظم له مي باشد، "پيشرفت توام با عدالت" است. اين تعبير در تعارض مستقيم با مفهوم "توسعه" است كه در بطن خود شامل "پيشرفت نامتوازن و تقليدي" است و اين نه تنها مطلوب نظام جمهوري اسلامي نيست كه مي تواند به مثابه آفت و چالشی بزرگ براي آينده نظام محسوب شود.
ابن موضوع آنقدر در اندیشه رهبر انقلاب آشکار است که ایشان تاکید می کنند حتی از بکار بردن لفظ توسعه نیز ابا دارند. به عنوان مثال در 10 آذرماه 1389 و در نخستين نشست اندیشههای راهبردی پيرامون تفاوت هاي ماهوي "پيشرفت" و "توسعه" تصریح می کنند:
"كلمهى «پيشرفت» را ما با دقت انتخاب كرديم؛ تعمداً نخواستيم كلمهى «توسعه» را به كار ببريم. علت اين است كه كلمهى توسعه، يك بار ارزشى و معنائى دارد؛ التزاماتى با خودش همراه دارد كه احياناً ما با آن التزامات همراه نيستيم، موافق نيستيم. ما نميخواهيم يك اصطلاح جاافتادهى متعارف جهانى را كه معناى خاصى را از آن ميفهمند، بياوريم داخل مجموعهى كار خودمان بكنيم. ما مفهومى را كه مورد نظر خودمان است، مطرح و عرضه ميكنيم؛ اين مفهوم عبارت است از «پيشرفت.»"
2. از سوی دیگر بیانات سالهای اخیر رهبر معظم انقلاب در این باره تنها محدود به نفي مدل توسعه غربي و غير بومي نبوده است و ايشان نداشتن فهم صحيح برخي نخبگان سياسي از اين مساله را "خطرناك" توصيف كرده اند. به عنوان مثال در 15 ارديبهشت 1386 در جمع دانشجويان دانشگاه فردوسي مشهد مي فرمايند:
"امروز در چشم بسيارى از نخبگان ما، بسيارى از كارگزاران ما، مدل پيشرفت صرفاً مدلهاى غربى است؛ توسعه و پيشرفت را بايد از روى مدلهايى كه غربىها براى ما درست كردهاند، دنبال و تعقيب كنيم. امروز در چشم كارگزارانِ ما اين است و اين چيز خطرناكى است؛ چيز غلطى است؛ هم غلط است، خطاست، هم خطرناك است ... ما بايد پيشرفت را با الگوى اسلامى - ايرانى پيدا كنيم. اين براى ما حياتى است. چرا ميگوئيم اسلامى و چرا ميگوئيم ايرانى؟ اسلامى به خاطر اينكه بر مبانى نظرى و فلسفى اسلام و مبانى انسانشناختى اسلام استوار است. چرا ميگوئيم ايرانى؟ چون فكر و ابتكار ايرانى، اين را به دست آورده؛ اسلام در اختيار ملتهاى ديگر هم بود. اين ملت ما بوده است كه توانسته است يا ميتواند اين الگو را تهيه و فراهم كند. پس الگوى اسلامى ايرانى است."
3. دکتر محمد باقر قاليباف شهردار تهران كه در افكار عمومي بيش از هر چيز به عنوان يك چهره اجرايي شناخته مي شود در زمستان سال 1387 با انتشار مقاله اي با عنوان "دولت توسعه و ضرورت هاي شكل گيري آن در ايران" به آسيب شناسي نظري عقب ماندگي جامعه ايران پرداخت و در نهايت با محور قرار دادن توسعه، از ضرورت رسيدن به آن و تشكيل يك دولت توسعه گرا در ايران سخن گفت. وي نوشت:
"اگر توسعه ضرورتي حتمي براي كشور ماست، راه تحقق آن در دولت نهفته است، تنها نوعي خاص از دولت، يعني دولت «توسعهگرا». تحقق چنين دولتي نيز نيازمند دگرگونيهايي در درون انديشه و ساختارهاي شكلدهنده و جهتدهنده دولت است كه ميتوان در يك كلام به آن «توسعه دولت» اطلاق كرد. نتيجه نهايي آنكه، توسعه نيازمند دولت توسعهگرا است و دولت توسعهگرا نيازمند توسعه دولت است."
چند ماه بعد، در ارديبهشت ماه 88 رهبر معظم انقلاب در جمع مردم كردستان سخنان مهمي را درباره توسعه، پيشرفت و تفاوت هاي بنيادين اين دو مفهوم ارائه كردند. هر چند در آن برهه به علت نزديك بودن انتخابات دهم رياست جمهوري، اين سخنان كه مسلتزم تامل و تبیین بيشتر نخبگان بود، مهجور ماند و كمتر مورد توجه قرار گرفت اما بازخوانی بخشی از بیانات آن روزهای رهبر انقلاب که در 27 ارديبهشت 88 در جمع دانشجويان استان كردستان ارائه شد، همچنان راهگشاست:
"وقتى ميگوئيم پيشرفت، نبايد توسعهى به مفهوم رائج غربى تداعى بشود. امروز توسعه، در اصطلاحات سياسى و جهانى و بين المللى حرف رائجى است. ممكن است پيشرفتى كه ما ميگوئيم، با آن چه كه امروز از مفهوم توسعه در دنيا فهميده ميشود، وجوه مشتركى داشته باشد - كه حتماً دارد - اما در نظام واژگانى ما، كلمهى پيشرفت معناى خاص خودش را داشته باشد كه با توسعه در نظام واژگانى امروز غرب، نبايستى اشتباه بشود ... غربىها يك تاكتيك زيركانهى تبليغاتى را در طول سالهاى متمادى اجرا كردند و آن اين است كه كشورهاى جهان را تقسيم كردند به توسعهيافته، در حال توسعه و توسعهنيافته."
ايشان در ادامه فرمودند:
"در وهلهى اول انسان خيال ميكند توسعهيافته يعنى آن كشورى كه از فناورى و دانش پيشرفتهاى برخوردار است، توسعهنيافته و در حال توسعه هم به همين نسبت؛ در حالى كه قضيه اين نيست. عنوان توسعهيافته - و آن دو عنوان ديگرى كه پشت سرش مىآيد، يعنى در حال توسعه و توسعهنيافته - يك بارِ ارزشى و يك جنبهى ارزشگذارى همراه خودش دارد. در حقيقت وقتى ميگويند كشور توسعه يافته، يعنى كشور غربى! با همهى خصوصياتش: فرهنگش، آدابش، رفتارش و جهتگيرى سياسىاش؛ اين توسعهيافته است. در حال توسعه يعنى كشورى كه در حال غربى شدن است؛ توسعهنيافته يعنى كشورى كه غربى نشده و در حال غربى شدن هم نيست. اين جورى ميخواهند معنا كنند. در واقع در فرهنگ امروز غربى، تشويق كشورها به توسعه، تشويق كشورها به غربى شدن است!"
رهبر معظم انقلاب در تبيين بيشتر اين مساله فرمودند:
"در مجموعهى رفتار و كارها و شكل و قوارهى كشورهاى توسعهيافتهى غربى، نكات مثبتى وجود دارد ... كه اگر بناست ما اينها را ياد هم بگيريم، ياد ميگيريم؛ اگر بناست شاگردى هم كنيم، شاگردى ميكنيم؛ اما از نظر ما، مجموعهاى از چيزهاى ضد ارزش هم در آن وجود دارد. لذا ما مجموعهى غربى شدن، يا توسعهيافتهى به اصطلاحِ غربى را مطلقاً قبول نميكنيم. پيشرفتى كه ما ميخواهيم چيز ديگرى است."
4. كمتر از 4 سال بعد از انتشار مقاله شهردار تهران درباره دولت توسعه گرا در سال 87، نشريه همشهري ماه در شماره مهرماه 1391 خود، در اقدامي معنادار به بازنشر مجدد اين مقاله پرداخت.
در حالي كه طي اين مدت رهبر انقلاب به كرات و صراحتا درباره اين موضوع سخنان مهمي را ايراد كرده اند، انتشار مجدد اين محتوا آن هم در يكي از مجلات زير نظر شهرداري تهران نشان مي دهد تفاوت نگاه برخي مسئولان اجرايي كشور با رهبر معظم انقلاب در برخي رويكردهاي كلان گفتماني تا چه اندازه آشكار است.
5. شهردار تهران در اين مقاله كه با عنوان "چرا دولت در ايران بايد توسعه گرا باشد؟" بازنشر شده، اگرچه بیان داشته که توسعه نمي تواند في النفسه به عنوان يك هدف براي جمهوری اسلامی مطرح باشد و بايد با يك نگاه بومي و ديني به آن نگريست اما در جاي جاي ديگر اين مقاله با استناد به برخي منابع سکولار، ترجمه اي و غير بومي، نتيجه مي گيرد بايد يك دولت توسعه گرا در ایران روي كار بيايد، دولتي كه "خصلتي عميقا توسعهگرايانه داشته باشد" و البته توضيح نمي دهد تعريف خصلت عميق توسعه گرايانه آن دولت در ایران چيست و این تعریف چه تفاوتی با تعاریف اونز، اپتر، لفت ویچ، هانتینگتون، جانسون و ... از دولت توسعه گرا دارد؟
به عبارت دیگر آقای قالیباف تلاش می کند تا هم از ضرورت دولت توسعه گرا در جامعه ایرانی سخن بگوید و هم با نقد برخی وجوه منفی توسعه، آنچه مدنظر دارد را "متعادل" نشان دهد اما مشخص نیست اصرار وی بر بکار بردن تعبیر توسعه چیست و عبارت پیشرفت که رهبر معظم انقلاب آن را به عنوان بدیلی برای توسعه تجویز کرده اند، دارای چه اشکالی است شهردار تهران از بکارگیری آن استنکاف می کند؟
هم چنین توجه به این نکته ضروری است که در مباحث مربوط به گفتمان شناسی، نمی توان اثرات دال مرکزی یک گفتمان را بر دال های فرعی آن بی تاثیر دانست و در این جا نیز نمیشود دال مرکزی یک گفتمان را "توسعه" در نظر گرفت اما همزمان از دال های فرعی آن مانند "نقض عدالت"، "پیشرفت نامتوازن"، "ترویج سکولاریزم"، "عرفی شدن دین" و ... چشم پوشی کرد، اما در سراسر مقاله شهردار تهران کمترین توجهی به این مساله نشده و در مقابل با توسل به برخی عبارات کلی و شعارگونه، سعی در تعدیل و جراحی مفهوم توسعه آشکار است.
6. آنچه پس از مطالعه يادداشت مذکور، هر فرد دلبسته به گفتمان انقلاب را بيشتر نگران مي سازد، اشاره صريحي است كه شهردار تهران به ويژگي هاي سياست خارجي يك دولت توسعه گرا مي كند. وي در بخشهای پایانی نوشتار خود آشكارا از لزوم تنش زدايي در عرصه سياست خارجي سخن مي گويد و مي نويسد:
"شرط استفاده از اين فرصتها آن است كه دولت موفق شود گونهاي سياست خارجي معقول را در فضاي بيروني مديريت كند، سياست خارجياي كه در آن مسئله زمينهسازي براي توسعه، محور باشد. رهاشدن سياست خارجي از ديدگاههاي تهديدگرايانه مصرف، گامي مهم در اين مسير است. دولت توسعهگرا در سياست خارجي خود، به گذر از ديدگاههاي احساساتي به سوي واقعگرايي نيازمند است؛ اين گذار را ميتوان رنسانس سياست خارجي ايران ناميد. رنسانسي كه در نهايت، ميزان تنش با دنياي بيرون را براي ايران كاهش ميدهد. اين تنشزدايي، بسياري از فرصت هاي موجود در محيط بينالمللي را براي ايران به ارمغان خواهد آورد، فرصتهايي كه نياز ضروري ايران در روند توسعه هستند."
اين مساله آنگاه معناي بيشتري پيدا مي كند كه به خاطر آوريم آقای قاليباف در 17 خرداد 84 زماني كه به عنوان يكي از كانديداهاي رياست جمهوري نهم در جمع دانشجويان دانشگاه اصفهان براي ارائه مواضع خود حاضر شده بود، درباره ديپلماسي و نوع سياست خارجي مورد نظر خويش در موضوع هسته اي به دفاع از رويكرد دولت خاتمي پرداخته و گفته بود:
"روشي كه دولت (اصلاحات) در بدست آوردن اين انرژي دنبال كرده است بسيار مناسب و منطقي است و بايد همين سياست دنبال شود."
7. اما ريشه هاي نظري طرح دولت توسعه گرا چيست؟ آيا شهردار تهران اولين فردي است كه نسخه دولت توسعه گرا برای جامعه ایرانی را ارائه كرده يا پيشينه اين مساله را بايد در جاي ديگر مشاهده كرد؟
از منظر تاريخي، بسياري از كشورهاي توسعه نيافته بعد از جنگ جهاني دوم به طور جدي درگير مساله توسعه شدند اما تاملي در اين باره نشان مي دهد اين مدل هاي تكراري براي توسعه كشورهاي جهان سوم نه تنها هيچ گاه نتوانست متضمن پيشرفت واقعي اين كشورها شود كه بعضي از اين دولت ها تنها در ظاهر توانستند با اتكا به برخي صنايع مونتاژ محور به لحاظ مادي خود را پيشرفته نشان دهند اما به همان ميزان از نظر محتوايي دچار عقب ماندگي و وابستگي و از منظر هویتی و فرهنگی دچار استحاله و پسرفت شدند؛ بگونه اي كه وضعيت امروز آنها نيز نويده دهنده يك كشور قدرتمند در معادلات جهانی نيست و اين خود دليلي براي مردود بودن اين نوع نگاه به مقوله توسعه مي باشد و این جدای از وضعیت بسیاری از کشورهای امریکای لاتین است که در حین تلاش برای توسعه یافتگی خود با توسل به این مدل های تکراری، دچار ورشکستگی اقتصادی نیز شدند.
8. نکته مهم دیگر آنجاست كه رهبر معظم انقلاب در 18 شهريور ماه 88 و در ديدار با اعضاي هيئت دولت موضوع عبور از توسعه و تلاش برای تدوین الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی را در دولت می دانند. ایشان مي فرمايند:
"طراحى و تدوين الگوى پيشرفت اسلامى ايرانى، به نظر من در هيچ جائى جز دولت وجود ندارد. هر چه انسان فكر ميكند كه كجا اين كار را ميشود انجام داد، به نظر ميرسد تنها جائى كه ميتواند اين را انجام بدهد، همين دستگاههاى دولتى است. واقعاً از افراد متفكر هم استفاده بشود و بنشينند الگوى پيشرفت را طراحى كنند. چون اين دهه، دههى پيشرفت و عدالت است. ما پيشرفت را با عدالت با هم آورديم؛ يعنى درست نقطهى مقابل آن چيزى كه در دنياى مادىِ امروز مطرح است."
اما شهردار تهران در مقاله خود "دولت را متور محركه توسعه" مي داند و مي نويسد:
"در شرايط كنوني و پرتو تحولات سه دهه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، شكلگيري دولت توسعهگرا حداقل انتظار نخبگان كشور از نظام اسلامي است تا موتور توسعه كشور با سرعت و دقت، اهداف چشمانداز را دنبال كند."
9. نكته مهم ديگر آنجاست كه مشابه محتوای مقاله آقای قالیباف که بر ضرورت دولت توسعه گرا در ایران تاکید می کند، تنها از سوي وی و نشريات وابسته به شهرداری تهران در رسانه هاي داخلي بازتوليد نشده است بلكه این مساله معمولا یکی از موارد مورد علاقه جریان های غرب زده داخلی بوده و در طول دوران حاکمیت اصلاح طلبان نیز بارها تکرار شده بود. حتی طی سالهای اخیر نیز می توان ردی از این نوع تفکر را در آثار مکتوب رسانه های آنها دید چنان که در 12 دي ماه 87 روزنامه اعتماد ملي شبيه اين بحث را مطرح كرده و با مطلبي تحت عنوان "دولت توسعه گرا، تقويت متقابل دولت و مردم" به مدح دولت توسعه گرا در ايران و ضرورت روي كار آمدن آن در کشور پرداخته و همچون شهردار تهران از لزوم تنش زدايي در عرصه سياست خارجي سخن گفته است؛ مطلبي كه در برخي نكات نه تنها شبيه، بلكه عينا محتواي مقاله شهردار تهران را در بر گرفته است و اين عينيت را با كنار هم قرار دادن برخي عبارات مي توان بهتر مشاهده كرد:
"شرط استفاده از اين فرصت ها آن است كه دولت موفق شود گونه اي سياست خارجي معقول را در فضاي بيروني مديريت كند؛ سياست خارجي اي كه در آن مساله زمينه سازي براي توسعه، محور باشد. رها شدن سياست خارجي از ديدگاه هاي تهديدگرايانه مصرف، گامي مهم در اين مسير است. دولت توسعه گرا در سياست خارجي خود به گذر از ديدگاه هاي احساساتي به سوي واقع گرايي نيازمند است. اين گذار را مي توان رنسانس سياست خارجي ايران ناميد؛ رنسانسي كه در نهايت، ميزان تنش با دنياي بيرون را براي ايران كاهش مي دهد. اين تنش زدايي، بسياري از فرصت هاي موجود در محيط بين المللي را براي ايران به ارمغان خواهد آورد؛ فرصت هايي كه نياز ضروري ايران در روند توسعه هستند."
10. به نظر مي رسد تدقيق در موارد مورد اشاره مي تواند به اندازه كافي گوياي بسياري از مسايل باشد؛ اينكه رهبر معظم انقلاب حتي در سخنان خود تاكيد مي كنند از بكار بردن لفظ توسعه به خاطر بار معنايي خاص آن امتناع مي كنند و از دهه پيشرفت و عدالت سخن مي گويند، اما همزمان برخی چهره های سیاسی با تلفیق "دولت توسعه گرا" و "تنش زدایی در دیپلماسی" می خواهند معجونی از گفتمان های حاکم بر دولت های سازندگی و اصلاحات را به عنوان نسخه پیش برنده جامعه ارائه دهند، نشان می دهد اصلی ترین آسیب های پیش روی انقلاب در سالهای آینده حول چه محورها و مسایلی پیش خواهد آمد. به عبارت دیگر، نداشتن درک عمیق، دقيق و صحیح از برخی مبانی و اصول انقلاب و گفتمان مدنظر رهبر انقلاب، همان آسیبی است که اگر چه در دراز مدت، اما بوسیله تکنوکرات ها پتانسیل اجرا خواهد داشت؛ ارتجاعی که البته بزرگترین مانع آن، ملت خواهد بود.
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : اصرار قالیباف, تنش زدایی, مدح دولت توسعه گرا, گفتمان هاشمی و خاتمی, امیرحسین ثابتی, ,